پیر و جوان، مردم سیه پوشند، قانون شهر عاشقان این است

تاریخ برمی گردد از راهش، این روزها تقویم غمگین است
 
پیر و جوان، مردم سیه پوشند، قانون شهر عاشقان این است
 
شبها دوباره در خیابانها وقتی به یاد ماه می افتم
 
زنجیرزن ها را که می بینم، دنبال دسته راه می افتم
 
در چشمهای عاشق مردم، وقت عزا احساس بسیارست
 
این روزها لب تشنه ها جمعند، دلداه عباس بسیارست
 
وقت یچراغ تکیه روشن نیست، از قلبهاشان نور می گیرند
 
یک شهر باران می شود یکریز تا روضه خوان ها شور می گیرند
 
این قطره های اشک بر گونه چون برگهای خشک پاییزند
 
در ماتم خورشیدها مردم، ده روز کامل اشک می ریزند
 
تا آن زمان که آخرین خورشید، برگردد این مردم عزادارند
 
باور نخواهم کرد عاشق ها، از گریه کردن دست بردارند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس